پنج چالش اصلی در بازاریابی

پنج چالش اصلی در بازاریابی

مایکل لِوی در ویرایش پنچم کتاب «بازاریابی» خود می‌نویسد: شرکت‌ها برای موفقیت در بازاریابی با پنج چالش اساسی زیر مواجه‌اند:

  1. متعادل‌سازی منافع محصول با هزینه‌های محصول

مشتریان برای سنجش ارزش یک محصول به منافع و هزینه‌های آن توجه می‌کنند. به همین دلیل، هر شرکتی باید منافع محصولش را با هزینه‌های آن متعادل کند تا محصولش ازنظر مشتری یک محصول باارزش به‌حساب بیاید. هر محصولی سه نوع منفعت دارد:

منافع فنی که بیانگر کیفیت اجزای فنی محصول است.

منافع شخصی که بیانگر کمک محصول به مشتری برای رسیدن به اهداف و آرزوهای شخصی یا کاهش چالش‌ها و مشکلات شخصی مشتری است.

منافع اجتماعی که بیانگر کمک محصول به مشتری برای بهبود جایگاه او در خانواده، دوستان و به‌طورکلی جامعه است.

در مقابل، مشتری برای خریدن، مصرف کردن و کنار گذاشتن هر محصولی متحمل چهار نوع هزینه می‌شود:

هزینه‌های مالی

هزینه‌های فیزیکی

هزینه‌های روانی

هزینه‌های زمانی

 

  1. ایجاد و حفظ روابط با مشتریان

مدیریت ارتباط با مشتریان یکی از مهم‌ترین وظایف واحدهای بازاریابی است، اما چالش اصلی در انجام این وظیفه، پاسخ به این سؤال کلیدی است: باید روی حفظ روابط با کدام مشتریانمان تمرکز و سرمایه‌گذاری کنیم؟ شرکت‌های هوشمند در پاسخ به این سؤال کلیدی، معتقدند که باید روی حفظ روابط با مشتریان سودآور تمرکز و سرمایه‌گذاری کرد، نه همه مشتریان. به همین دلیل، برآورد سودآوری مشتریان در طول زمان به یکی از مهم‌ترین وظایف واحدهای بازاریابی تبدیل‌شده است.

 

  1. افزایش سهم از مشتری

سهم از مشتری به بیان ساده یعنی یک مشتری چقدر از نیازش را از محصولات ما و چقدر از آن را از رقبا تأمین می‌کند. مثلاً فرض کنید یک شرکت بیمه هستیم و مشتری‌مان به پنج نوع بیمه نیاز دارد. اگر مشتری فقط یک نوع بیمه‌اش را از ما بخرد، سهم ما از آن مشتری فقط ۲۰ درصد است. شرکت‌های هوشمند سعی می‌کنند به‌جای افزایش سهمشان از بازار، سهمشان از یک مشتری کنونی را افزایش بدهند چون این کار ساده‌تر و به‌صرفه‌تر است.

 

  1. برقراری ارتباط با مشتریان در فضای مجازی

هیچ رسانه‌ای به‌اندازه موبایل مشتری به او نزدیک نیست. به همین دلیل، تکنولوژی‌های آینده عموماً بر اساس «موبایل» ساخته می‌شوند. ازاین‌رو، شرکت‌ها هم مجبورند روی ارتباط با مشتریانشان با کمک «موبایل» آن‌ها سرمایه‌گذاری کنند. به همین دلیل، بازاریابی در فضاهای مجازی و شبکه‌های اجتماعی و ارتباط‌گیری با مشتریان در این فضاها به یکی از وظایف اصلی واحدهای بازاریابی در تمام شرکت‌ها تبدیل‌شده است.

تحقیقی که به‌تازگی از شرکت‌های بزرگ و متوسط در آمریکا انجام‌شده نشان می‌دهد که ۹۳ درصد مدیران عامل شرکت‌های آمریکایی معتقدند «واحد بازاریابی شرکت باید بیشتر از هرزمانی روی بازاریابی در شبکه‌های اجتماعی تمرکز کند»

 

  1. طراحی استراتژی‌های بازاریابی بر اساس داده‌ها و اطلاعات واقعی

طراحی استراتژی‌های اثرگذار یکی از مهم‌ترین چالش‌های مدیران بازاریابی است. شرکت‌های هوشمند و حرفه‌ای برای حل این چالش از «بازاریابی مبتنی برداده» استفاده می‌کنند. بازاریابی مبتنی برداده، استراتژی‌ای است که در آن شرکت با استراتژی‌های بازاریابی‌اش را با جمع‌آوری و تحلیل داده‌های واقعی از منابع داخلی و خارجی طراحی می‌کند. برای مثال، استارباکس برای تصمیم‌گیری در خصوص افتتاح یک شعبه جدید، بیش از ۱۵۰ نوع داده مختلف اعم از داده‌های جغرافیایی، جمعیت شناختی و غیره مرتبط با محل موردنظرش را باهم ترکیب می‌کند و درنهایت تصمیم می‌گیرد که در آن مکان شعبه جدیدی را افتتاح کند یا خیر.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه‌
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده نظرات
Scroll to Top