کارت امتیازی متوازن (Balanced Scorecard) یک سیستم مدیریت و برنامهریزی استراتژیک است که بهطور وسیعی در کسبوکار، صنعت، دولت و سازمانهای غیرانتفاعی مورداستفاده قرار میگیرد تا فعالیتهای کسبوکار را به فراخور چشمانداز و استراتژی سازمان متناسب سازد، ارتباطات داخلی و خارجی را بهبود بخشد و بر عملکرد سازمان در قبال اهداف استراتژیک نظارت کند. این ابزار توسط دکتر رابرت کاپلان (Robert Kaplan) و دکتر دیوید نورتون (David Norton) بهعنوان یک چارچوب سنجش عملکرد ابداع شد که عملکرد استراتژیک غیرمالی را نسبت به معیارهای مالی سنتی میسنجد تا دربارهی عملکرد سازمانی، به مدیران دید متعادلتری بدهد.
سیستم کارت امتیازی متوازن بیان میکند که ما باید سازمان را از ۴ منظر بررسی کنیم و بدین ترتیب معیار طراحی کنیم، داده گردآوری نماییم و به تحلیل آن بپردازیم. این ۴ منظر موارد زیر هستند:
۱. رشد و یادگیری
این دیدگاه شامل آموزش کارکنان و نگرش فرهنگی در ارتباط با توسعهی شرکت و افراد است. در یک سازمان دانشمحور، افراد منبع اصلی بهحساب میآیند. با توجه به تغییرات سریع تکنولوژیکی، لازم است که کارکنان دائماً در حال یادگیری باشند. میتوان از معیارهایی برای راهنمایی مدیران در تصمیمگیری در خصوص ظرفیتهای تأمین بودجهی آموزش استفاده کرد. درهرصورت آموزش و رشد، تشکیلدهندهی بنیان موفقیت هر سازمان دانشمحوری است.
کاپلان و نورتون تأکیددارند که یادگیری بیش از آموزش اهمیت دارد. لازمهی رشد و آموزش، مربیان و مدرسان درون سازمان هستند که با تسهیل برقراری ارتباط با کارکنان این امکان را فراهم میآورد تا آنها در هنگام نیاز از مشاورهی این مربیان استفاده کنند. دیدگاه آموزش و توسعه دربردارندهی ابزارهای تکنولوژیکی نیز هست.
۲. فرایند کسبوکار
این دیدگاه مختص فرایندهای داخلی کسبوکار است. معیارهای این دیدگاه به مدیران امکان میدهد تا بدانند که کسبوکارشان چقدر عملکرد خوبی دارد و آیا محصولات و خدمات آنها با نیازهای مشتری مطابقت دارد یا نه (مأموریت). این معیارها باید با دقت هر چه تمام توسط افرادی که بهخوبی از فرایندها آگاهی دارند طراحی شود چراکه با توجه به منحصربهفرد بودن مأموریت هر سازمان، این کار چیزی نیست که توسط مشاوران خارجی انجام شود.
۳. رضایت مشتری
امروزه فلسفهی مدیریت، افزایش اهمیت مشتری مداری و رضایت مشتری را در هر کسبوکاری نشان میدهد. اگر مشتریان راضی نباشند، درنهایت تأمینکنندهی دیگری خواهند یافت که نیاز آنها را برآورده سازد. عملکرد ضعیف در این دیدگاه باعث افت شدید کسبوکار در آینده خواهد شد، حتی اگر تصویر روشنی از آیندهی مالی وجود داشته باشد.
در طراحی معیارهای رضایت، باید انواع گروههای مشتریان و فرایندهای تهیهی محصولات و خدمات برای هر گروه از مشتریان مورد تحلیل قرار گیرند.
۴. دادههای مالی
کاپلان و نورتون در رویکرد خود نیاز به دادههای مالی را نیز در نظر داشتهاند. دادههای مالی صحیح همیشه در اولویت هستند و مدیران باید برای تهیهی آنها همهی اقدامات لازم را انجام بدهند. در حقیقت، غالباً این کارها چیزی بیش از بررسی و پردازش دادههای مالی است. با پیادهسازی پایگاه دادهی شرکت، امید میرود که بتوان پردازش دادهها را بهصورت متمرکز و خودکار به انجام رساند؛ اما نکته اینجاست که تأکید بر امور مالی منجر به وضعیتی نامتوازن در قبال سایر دیدگاهها خواهد شد. شاید نیاز باشد که دادههای دیگرِ مرتبط با امور مالی از قبیل دادههای ارزیابی ریسک و سود-هزینه را در این دستهبندی گنجاند.
سیستم کارت امتیازی متوازن همچنان در حال تکامل است و از یک چارچوب سادهی سنجش عملکرد، به یک سیستم مدیریتی و برنامهریزی استراتژیک کامل تبدیلشده است. ابزار کارت امتیازی متوازن جدید، برنامهی استراتژیک سازمان را از یک سند جذاب اما منفعل به یک سلسله فرامین روزانه برای سازمان تبدیل کرده است. این سیستم چارچوبی فراهم میآورد که نهتنها به سنجش عملکرد کمک میکند، بلکه به برنامهریزان هم کمک میکند تا ببینند چه چیزهایی باید انجام شود و موردسنجش قرار بگیرد. درواقع سیستم کارت امتیازی متوازن مدیران را قادر میسازد تا استراتژیهای خود را به اجرا درآورند.