آنچه منجر به موفقیت و اجرایی شدن یک نقشه استراتژیک میشود، همراهی و همراستایی تمام سطوح وظیفهای و مدیریتی سازمان با نقشه، یعنی تفکر یکپارچهسازی استراتژیک، است که آن را اجرای استراتژیک نام نهادیم. در ادامه بیشتر با مفهوم اجرای استراتژیک و نقش آن در اجرایی شدن نقشه استراتژیک سازمان آشنا میشویم.
مفهوم فرآیند اجرای استراتژیک، تعیین استراتژی در قلمرو خاص و الگوهای اجرایی که در مفهوم اجرای استراتژیک میتوان تعیین کرد، میباشد. در فرآیند Strategic implementation، ما استراتژیهایی را برای واحدهای کارکردی و رفتاری سازمان بر اساس استراتژیهای تعیینشده در سطح کلان سازمان تدوین میکنیم. درواقع خروجی فرآیند اجرای استراتژیک، باز استراتژی است.
مدیران واحدهای وظیفهای در سازمان باید بر اساس فرآیند اجرای استراتژیک، به خلق استراتژیهای وظیفهای بپردازند که به بهترین شکل ممکن، سازمان را در جهت تحقق استراتژیهای تدوینشده رهنمون سازد. همسویی و هماهنگی واحدهای وظیفهای با یکدیگر و با استراتژیهای سازمان، تنها از طریق فرآیندهای دانشمحور و بروز و نمو آن در ساختار، رفتار و کارکرد هرکدام از واحدها میسر میشود.
اما مسئله مهم ازآنجا بروز میکند که مدیران هریک از واحدهای وظیفهای بدون توجه و درک درست از استراتژیهای تدوینشده و جهتگیری سازمان، هریک تنها بر اساس تخصص خاص خود به تدوین و اجرای استراتژی بخشی بهطور مستقل برای واحد خود و بدون توجه به کارکرد متقابل بر سایر واحدهای وظیفهای میپردازند. ازاینرو در جهت رسیدن به هدف و تحقق استراتژیهای کلان ناکارآمد بوده و هریک بهگونهای ساز خود را کوک میکنند. این عامل بهصورت نامحسوس، منجر به شکست برنامه استراتژیک سازمان میگردد. نامحسوس ازآنجهت که هر یک از واحدهای وظیفهای بهطور تخصصی کار خود را انجام داده و معتقدند که بهترین استراتژیهای تخصصی را برای واحد خود طراحی و اجرا کرده و هیچگاه زیر بار قبول مسئولیت شکست برنامه کلان استراتژیک سازمان نمیروند.