چگونه میتوانید همکاران سرسخت خود را متقاعد کنید که در نگرشها و باورهایشان تجدیدنظر کنند؟
“درسهایی از اپل”
استیو جابز؛ خالق افسانهای اپل، زندگی ما را با قدرت ایمان و باورهایش تحت تأثیر قرار داد. به نوشته آدام گرانت روانشناس سازمانی در مجله کسبوکار هاروارد، شرکت اپل موفقیت خود را مدیون تیم جابز است که او را وادار به تجدیدنظر در بسیاری از مواضعش میکردند. جابزی که میتوانست همه را به پذیرش ایدههایش متقاعد کند، در معاشرت با تیم خود، در برخی از نگرشهایش تجدیدنظر میکرد. این وظیفه تیم یک مدیر سرسخت است که او را وادار به فکر کردن و دوباره فکر کردن کنند. اما چگونه؟
چگونه میتوانید همکاران سرسخت خود را متقاعد کنید که در نگرشها و باورهایشان تجدیدنظر کنند؟
1️- شما علامه دهر نیستید پس در مواجهه با این افراد خود را دانای کل نپندارید.
وقتی که مستقیماً اشتباه افراد سرسخت را به رویشان میآورید، آنها حالت تدافعی بخود میگیرند. اجازه دهید که آنها خودشان به اشتباهاتشان پی ببرند. این کار موجب خلع سلاح طرف مقابل و دست کشیدن او از حالت تدافعی میشود. با توضیح دادن یک مسئله پیچیده برای این افراد، حس ضعیف بودن را در آنها القا نکنید.
2- به افراد سرسخت مسئولیت داده و اجازه دهید که افسار امور را به دست گیرند.
تحقیقات نشان میدهد که بهجای پاسخ دادن به اینگونه افراد بهتر است از آنها سؤال بپرسید. مطرح کردن سؤال برای دریافت پاسخ از آنها میتواند بر حالت دفاعی این افراد و موضع گرفتن آنها تأثیر گذاشته و بر آن غلبه کند.
3- مردم عاشق ستودهشدن هستند. روش صحیح تعریف و تمجید از یک فرد سرسخت را بیابید.
وقتی از افراد تعریف و تمجید میشود، احتمال اینکه با صحبت طرفهای گفتگوی خود موافقت کنند، حتی اگر آن صحبتها با عقایدشان سازگاری نداشته باشند، بسیار افزایش مییابد. از همان موضعی که امیدوار هستید بتوانید دیدگاههای افراد را تغییر دهید، آنها را مورد تعریف و تمجید قرار دهید.
قانون پارتو و کاربرد آن در مدیریت زندگی
سالها قبل، یک متخصص مدیریت به نام «پارتو» قانون مهمی را بیان کرد:
«ما برای انجام همهی کارها وقت نداریم … ما برای انجام همه کارها پول نداریم … اما برای انجام” مهمترین کارها” وقت و پول داریم.»
بنابراین یکی از «مهمترین کارها» این است که تعیین کنیم «مهمترین کارها» برای من کداماند!؟
به این کار «اولویتبندی» میگوییم…
اگر «اولویتبندی» نداشته باشیم، وقت و پول خود را صرف کارهایی میکنیم که از درجه دوم یا حتی سومِ اهمیت برخوردارند، آنوقت برای کارهای درجه یک خود، وقت یا پول کافی نداریم …
علاوه بر وقت و پول، در دیگر زمینهها هم ما دچار «محدودیت منابع» هستیم …
برای نمونه، در زمینه «اعتبار»؛ ما در بین مردم، اعتباری داریم، اما این اعتبار، «بینهایت» نیست. اگر اعتبارمان را در جایی خرج کنیم که از درجه اهمیت پایینی برخوردار است، در جایی که از درجه اهمیت بالاتری برخوردار است، «اعتبار» کم میآوریم!
اکنون قانون «پارتو» را در حیطههای مختلف زندگی بیان میکنیم:
معیارهای زندگی
همه سلیقههای من را دیگران نمیتوانند برآورده کنند، پس لازم است به وضوح و روشن بیان کنم که مهمترین اصول من در زندگی کداماند. آنگاه دیگران میتوانند در مراوده با من، مهمترین اصول و ارزشهای مرا رعایت کنند …
روابط با انسانها
همه انسانها را نمیتوان راضی نگهداشت اما میتوان مهمترین انسانها را راضی نگهداشت. پس لازم است تکلیف خودم را روشن کنم که مهمترین انسانها در زندگی من چه کسانی هستند و بیشترین سرمایهگذاریام را روی چه کسانی لازم است انجام دهم …
لذتها
من نمیتوانم از همهچیز، لذت ببرم. برای برخی لذتها، لازم است از برخی دیگر از لذتها بگذرم، پس لازم است برای خودم تعریف کنم اولویتبندی لذتهای زندگی، برای من چگونه است. به عبارت دیگر، چه چیزی را به چه چیزی میفروشم …
اظهارنظر
من نمیتوانم در مورد همهچیز اظهارنظر کنم. لازم است مهمترین جنبههایی که دغدغهی اظهارنظر در آنها را دارم، مشخص کنم و دانش خود را در آن زمینهها بالا ببرم.