مدل چرخه حیات آنتونی داونز (Downs, 1967)، شامل سه مرحله پیدایش، رشد و مرگ، بهعنوان مراحل اساسی چرخه حیات نهادها و سازمانهای دولتی بود. بر اساس تحلیل ایشان، اولین مرحله که مرحله شکلگیری نام دارد، توسط یکی از چهار روش زیر انجام میشود. اعمال ایدههای رهبر کاریزماتیک، اجرای عملکرد خاصی برای پاسخ به یک نیاز که موجب تشکیل این گروه شده بود، جدا شدن از بروکراسی موجود و یا اعمال کردن یک سیاست کاملاً جدید.
در مرحله شکلگیری، مؤسسات دولتی سه وجه را به اشتراک میگذارند. آنها، ابتدا تحت تسلط طرفداران و دیدگاههای متعصبانه نسبت به مجود خودشان هستند، آنها در حال گذراندن فاز اولیه از رشد سریع هستند و میبایستی بهسرعت، به دنبال منابعی برای دریافت حمایتهای خارج سازمانی به جهت بقاء و استقلال خود باشند. پس از گذراندن مرحله استقلال، آنها دارد مرحله رشد پویا میشوند. در این مرحله تسلط به اوضاع توسط سازمان وجود دارد. اثر محرک رشد مبتنی بر این ایده است که رشد، رشد میآورد. هرچه سازمان بیشتر رشد میکند، کارهای بیشتری را میتواند انجام دهد و همین باعث بزرگ شدنش میشود. در همین زمان، این روند به دلایلی از قبیل مقاومت در برابر رشد بیشتر، خصومت و اجماع دشمنی رقبا، اشکال در تولید نتایج مطلوب به دلیل بزرگ شدن بیشازحد، بروز اختلاف میان ارتقاء یابندگان، شتاب رشد سازمان، متوقف میشود. اگر به همین منوال پیش برود، سازمان با همانگونه که رشد کرد، همانطور هم رو به افول خواهد گذاشت.
البته، کاهش در شتاب رشد، به معنی این نیست که سازمان رشد ندارد و هنوز این امکان وجود دارد که سازمان به مرحله بعد صعود کند. کی دیگر از روشهای رشد پویا، رشد کیفی است. در این مرحله، بهجای رشد اندازه سازمان، کیفیت رشد کرده است و انگیزه بسیاری در سازمان وجود دارد. در اینجا، با پدیده ارتقاء همزمان مواجه هستیم. علل اینکه سازمانها به دنبال گسترش و بزرگ شدن هستند این است که اولاً، آنها به دنبال جذب و حفظ نیروهای توانمند هستند. همچنین به دنبال فراهم نمودن قدرت، درآمد و پرستیژ بیشتری میباشند. کاهش تعارضات داخلی، افزایش میل به بقاء و نیز نگاه به رشد و توسعه بهعنوان معیار موفقیت، سایر دلایل توجه سازمانها به این موضوع میباشد.
همچنان که سازمانها مسن میشوند، تغییراتی رخ میدهد. آنها اقدام به تصویب و جاری نمودن قوانینی میکنند تا عملکردشان را در وضعیت کنونی ارتقاء بخشد. درحالیکه دارند از اهداف فاصله میگیرند و قوانین و مقررات را سختتر و پیچیدهتر میکنند. این امر باعث میشود تا سازمانهای مسنتر، پایدارتر بوده و انعطافپذیری کمتری داشته باشند. از دیگر تغییرات میتوان به افزایش تعداد دفاتر اداری، افزایش در تعداد فعالیتهایی که انجام میدهند و مکانیزه کردن مشاغل تولیدی اشاره نمود. این اثرات، بر مبنای قانون افزایش محافظ کاری بناشدهاند که میگوید سازمانها هرچه مسنتر میشوند، تمایل به افزایش محافظ کاری دارند، در غیر این صورت، آنها در حال تجربه کردن دورههای رشد خیلی سریع یا تجدید دوران داخلی هستند.»
سرانجام شرکتها دچار توقف رشد میشوند؛ و هدفشان، بیشتر زنده ماندن میشود. برعکس سایر سازمانها، مؤسسات دولتی همیشه دچار مرگ نمیشوند. بعضی وقتها با انتقال عملکردشان به انجام یک کار مناسب رشد و ترقی، از خطر نجات مییابند. یا اینکه مشتریانشان، از ادامه وجود این سازمانها حمایت میکنند.
نکاتی که درباره این نظریه مطرح است این است که اولاً، مؤسسات دولتی و چرخه عمرشان، با سازمانهای دیگر متفاوت است. ثانیاً، طرفداران و متعصبان گاهاً، مسئول وجود و ادامه حیات نهادهای دولتی هستند. ثالثاً، ارگانهای دولتی در صورت تشکیل، بهندرت دچار مرگ میشوند. همچنین اگر به این نتیجه رسیده شود که یک سازمان دولتی باید نابود شود، انجام این امر در ابتدای مراحل عمر آن امکانپذیر است.