هِنری مینتزبرگ در کتاب خود به نام «قصههای شب برای مدیران» سه مدل تصمیمگیری زیر را بهعنوان مدلهای واقعی تصمیمگیری معرفی میکند:
اول، تفکر
🔹 در این مدل، اول مسئله یا مشکل پیشرو را بررسی، راهکارهای مختلف را ارزیابی و سپس بهترین راهکار را انتخاب میکنیم.
🔹 این مدل زمانی مفید است که یا زمان کافی برای تصمیمگیری داریم یا مسئله و مشکل پیشرو خیلی عمیق و حیاتی است.
اول، دیدن
🔹 در این مدل، بهمحض برخورد با مسئله یا مشکل، آن را بهصورت مختصر بررسی و سپس بر اساس تجربیاتمان بهترین راهکار را انتخاب میکنیم.
🔹 این مدل زمانی مفید است که باید سریع تصمیم بگیریم یا مسئله و مشکل پیشرو پیشپاافتاده و ساده است.
اول، اقدام
🔹 در این مدل، ابتدا اقدامی محدود را برای رفع مسئله یا مشکل انجام میدهیم و سپس بر اساس بازخوردی که میگیریم، اقدام بعدیمان را طراحی میکنیم.
🔹 این مدل زمانی مفید است که مسئله یا مشکل پیشرو، تازه و خاص است.
مینتزبرگ معتقد است ازآنجاییکه مدیران بازاریابی و فروش همواره با مسائلی تازه و خاص روبهرو میشوند، بنابراین باید توانایی تصمیمگیری بر اساس مدل «اول، اقدام» را در خود ارتقاء بدهند، به این معنا که ابتدا بر اساس وضعیت بازار، یک برنامه یا استراتژی مشخص را در نظر بگیرند و آن را اجرا کنند و سپس بر اساس بازخورد بازار، برنامه یا استراتژیشان را بهبود بدهند تا درنهایت به بهترین برنامه و استراتژی برسند. به همین دلیل است که بزرگان بازاریابی معتقدند بازاریابی مثل آزمایشگاه است و برای موفقیت در آن باید فرمولهای مختلف را آنقدر آزمایش کنیم تا به فرمول مدنظرمان برسیم.