فرایند نوآوری در بهترین حالت سرگرمی و در بدترین حالت تهدیدی خطرناک است. حتی یک فرایند نصفه و نیمه نوآوری هم برتری سازمانتان را در هنگام تقلید رقبا از اقدامات گذشته اتان تضمین میکند.
نوآوری مثل هر فرایند دیگر سازمان هدایت شدنی است. بااینوجود زمانی که شخصی تصمیم میگیرد نوآورانهتر عمل کند، نوآوری را بهجای فراگیری از طریق بایدها و نبایدها، در طی حرکت روبهجلویش یاد میگیرد؛ بنابراین بهتر است قبل از اینکه به کارکنانتان اجازه دهید تا برای هر بار نوآوری این فرایند را از نو خلق کنند، آن را درک کنید. اگر قصد دارید نوآوری را بهطور صحیح بکار گیرید باید آن را به شکل مستمر و نظاممند دنبال کنید. بودجه مشخص برایش تعیین و آن را به بخشی از مسیر شغلی کارکنان ارزشمندتان تبدیل کنید.
در تحقیقی که توسط جفری مور صورت پذیرفت چارچوب تحلیلی قدرتمندی برای گزینههای مختلف نوآوری درزمینه خاص کسبوکار به دست آمد. مور با مبنا قرار دادن اصول ارزش چنین عنوان نمود که چهارده نوع مختلف از نوآوری وجود دارد که در تناسب با چرخه حیات ( رشد، بلوغ و زوال) میتوانند اهرم قرار گیرند. مفاهیم اصول ارزش که در این تحقیق استفادهشدهاند، نشان دادند شرکتهایی که از جهت مالی موفق بودند، مقدار نامتناسبی از منابع را دریکی از سه قاعده ارزش زیر، متمرکز کرده بودند:
- رهبری محصول: پیشنهادهای پیشتاز
- مشتری محوری: راهکارهای متناسب
- تعالی عملیاتی: هزینه کم و یا راحتی
پروفسور کلایتون کریستنسن چهار مرحله سلسلهمراتب خرید را به ترتیب: کارکرد، قابلیت اعتماد، راحتی و قیمت مرتبط با مفاهیم مذکور تعریف نمودهاند. سلسلهمراتب خرید توضیح میدهد؛ زمانی که هیچ پیشنهادی در حال حاضر، نیاز مشتری به کارکرد را برطرف نمیکند، عامل تصمیمگیری، کارکرد میشود. بهمحض آنکه دو یا چند پیشنهاد، بهاندازه کافی کارکرد نشان دادند، معیار خرید به قابلیت اعتماد تغییر میکند. زمانی که قابلیت اعتماد نیز از جانب دو یا چند بازیگر بروز داده شد، عامل تصمیمگیری برای خرید بهسوی راحتی حرکت میکند. درنهایت، درصورتیکه کارکرد، قابلیت اعتماد و میزان راحتی مشابهی از سوی پیشنهادات مختلف مشاهده شد، آنگاه عامل تصمیمگیری در سلسلهمراتب خرید به قیمت منتقل میشود.
برای مطالعه ادامه محتوا فایل زیر را دانلود کنید.
دانلود وایت پیج شماره ۳۰، نوآوری، چرخه حیات محصول و سلسله مراتب خرید.