وقتی صحبت از «کنترل» میشود، خیلیها بهاشتباه تصور میکنند وقتی رهبر یک شرکت هستند، منظور از کنترل، کنترل دیگران است، درحالیکه «کنترل رهبری» از این دو بُعد تشکیل میشود:
- کنترل فردی
- کنترل مسئولیتهای رهبری
«کنترل فردی»، یعنی توانایی مدیریت احساس و تفکر خود در هنگام بروز رخدادهای بزرگ. برای مثال، شرکتی را در نظر بگیرید که با مشکلات مالی شدیدی مواجه شده است. رهبر چنین شرکتی اگر «کنترل فردی» داشته باشد، احساسات و قدرت تفکرش را بهخوبی کنترل میکند تا بتواند شرکت را از مخمصه نجات بدهد و به مسیر موفقیت برگرداند.
حتما بخوانید: رهبران موفق با مدل رهبری وابسته
تحقیقات بینالمللی مختلف نشان میدهند رهبرانی که «Personal control» بالایی دارند، بر این باورند که «موفقیت شرکتمان بیش از آنکه تحت تأثیر نیروهای بیرونی مثل دولت، بازار و غیره باشد، تحت تأثیر تصمیمات خود شرکت قرار است.» در حقیقت، طبق تئوری «منبع کنترل»، رهبرانی که «Personal control» بالایی دارند، بهجای آنکه طبق انتظار و توقع دیگران عمل کنند، بر اساس آزادی عمل خودشان عمل میکنند. بهبیاندیگر، چنین رهبرانی وقتی به این نتیجه میرسند که انجام دادن یا ندادن یک کار به نفع شرکتشان است، آن کار را حتی اگر مورد فشار اطرافیانشان قرار بگیرند هم انجام میدهند یا نمیدهند.
در مقابل، رهبرانی که «Personal control» پایینی دارند، آزادی عمل چندانی در تصمیمگیری ندارند و بیشتر تحت تأثیر و نفوذ دیگران قرار دارند و برای راضی کردن آنهاست که تصمیم میگیرند کاری را انجام بدهند یا ندهند. از طرف دیگر، کنترل مسئولیتهای رهبری به بیان ساده یعنی استفاده از قدرت و اختیارات رهبری برای رسیدن به اهداف شرکت، نه اهداف شخصی.
برای شناسایی چنین رهبرانی کافی است میزان مسئولیتپذیری رهبر موردنظر را اندازهگیری کنیم. بهطورکلی، تحقیقات نشان میدهند رهبرانی که مسئولیت تصمیماتشان را میپذیرند و پاسخگوی عملکردشان هستند، رهبرانیاند که از قدرت و اختیاراتشان برای رسیدن به اهداف شرکت استفاده میکنند، حتی اگر در این مسیر کاملاً موفق نشوند. در مقابل، رهبرانی که مسئولیت تصمیماتشان را نمیپذیرند و از پاسخگویی به عملکردشان طفره میروند و شکستها را به زیردستان و موفقیتها را به خودشان نسبت میدهند، رهبرانیاند که از قدرت و اختیاراتشان برای منافع شخصیشان استفاده میکنند نه منافع شرکت.
درنتیجه، اگر میخواهیم اصل «کنترل در رهبری» را بهخوبی اجرا کنیم، باید:
- تمرین کنیم تحت تأثیر دیگران قرار نگیریم و آن تصمیمی را بگیریم که برای شرکتمان مفید است، حتی اگر دیگران از ما ناراحت شوند.
- اگر در کارمان شکست خوردیم، بهجای بهانهگیری، مسئولیت شکست را بپذیریم و آن را جبران کنیم.
- بهجای شکایت از عوامل بیرونی و نسبت دادن مشکلات به آنها، روی تقویت عوامل درونی شرکتمان تمرکز کنیم.
- سعی کنیم هیچوقت زیردستانمان را بهصورت عمومی موردانتقاد قرار ندهیم. اگر کسی از همکارانمان اشتباه کرد، اشتباهش را بهصورت خصوصی به او تذکر بدهیم، سپس با او روی روش جبران آن اشتباه به توافق برسیم.