رهبرانی که توانایی داستان گویی داشته باشند، در هدایت کسبوکار خود به سمت موفقیت و همراه کردن گروه، راه آسانتری در پیش دارند. داستان گویی را میتوان مهارتی ذاتی در انسانها نامید که برای برقراری ارتباط بهتر، باید در آن حرفهای شوند. مهارتی که درنهایت میتواند به سود زندگی و کسبوکار آنها تمام شود. مهارت داستان گویی به مدیران امکان میدهد که کسبوکار خود را سریعتر رشد دهند و پیامهایی با قدرت توسعه و اثرگذاری بیشتر ارسال کنند. درنهایت مخاطبانی وفادار خواهند داشت که اهمیت بالایی به محصول و کارشان میدهند.
داستان ها برند را میسازند
برند اپل همیشه به کاربران و مشتریان وفادار شهرت دارد؛ افرادی که تنها بهخاطر حس خود، هیچگاه به خرید محصولات رقیب تشویق نمیشوند. داستان برند کوپرتینوییها، افرادی خاص را مخاطب قرار داد که با خلاقیت و تفکرات عجیب، بهدنبال شکستن چارچوبها بودند. آنها کارها را به روش خودشان انجام میدادند. هر فردی که چنین خصوصیاتی را در خود ببیند، شاید به برند اپل جذب شود؛ چرا که محصولات و داستان آنها، به فرد کمک میکند تا به حقیقت مورد نظر خود نزدیک شود.
داستان ها مشتریان را جذب میکنند
داستانها شما را متمایز میکنند. هر برندی با داستانگویی میتواند دلیل بهتر بودن را بهجای گفتن، نمایش دهد. به همین دلیل داستان بهعنوان سوخت موشک ارتباطات شناخته میشود.
داستان خوب، احساسات مشتری را بر میانگیزد
بهترین داستانها آنهایی هستند که واکنش عمیق را در مشتریان به همراه داشته باشند. بهبیاندیگر داستان باید احساسات مشتری را درگیر کند. چنین روندی زمانی رخ میدهد که مخاطب بتواند احساسات مورد نظر را درک کند. آنها باید توانایی قرار گرفتن در موقعیت شما و درک داستان از دیدگاه شما و شرکت را داشته باشند. ماهیت داستان عالی همینگونه است. آنها افراد را درکنار تفکر، به حس کردن وا میدارند. درنهایت، ارتباطات در لایهای عمیق ایجاد میشود.
داستان ها منجر به رشد میشوند
همهی ما داستانهایی برای تعریف کردن داریم. تنها کافی است نگاهی به گذشتهی زندگی خود داشته باشید و با اتصال نقطههای آن، به داستانی قابل تعریف کردن برسید. چنین رویکردی به شناخت بهتر خودتان کمک میکند؛ اینکه چه کسی هستید، از کجا آمدهاید و چه ظرفیتهایی دارید. داستانگویی برای پیشرفت شخصی هم ابزار مفیدی محسوب میشود. به داستانهای گذشتهی زندگی خود نگاه کنید و درسهای هر کدام را برای پیشرفتهای آتی در نظر بگیرید.