تفكر سیستمی و سیستم های متفكر

تفکر سیستمی و سیستم های متفکر

تفکر سیستمی چیست؟ برای یافتن جواب این سوال ایتدا باید مفاهیم ذیل را درک کنیم. اما اگر بخواهیم یک تعریف کلی از مفهوم تفکر سیستمی ارائه دهیم باید بگوییم که در تفکر سیستمی، سازمان ها  مانند سیستم هایی هستند که در دل یک مجموعهٔ محیطی بزرگ‌تر قرار گرفته‌اند. هر سیستم شامل ورودی، خروجی، پردازش و بازخورد است، بنابراین داشتن تفکر سیستمی برای یک مدیر بسیار حائز اهمیت است.

سیستم کلیتی است که حداقل دو جزء داشته باشد، به صورتی که هریک از آن‌ها بتواند بر روی خصوصیات کل سیستم اثر بگذارد و هیچ‌کدام نتواند اثر مستقلی بر روی کل سیستم داشته باشد.

سیستم مکانیکی بر اساس قانونمندی تحمیل‌شده توسط ساختار درونی و قوانین علّی ذاتی آن عمل می‌کند. وقتی تک‌تک اجزای سیستم به‌صورت مجزا به بهترین نحو ممکن عمل کنند، سیستم کلی نمی‌تواند در بهترین وضعیت قرار بگیرید.

هر سیستمی از طریق دو روش گسترش و محدود کردن دامنه رفتارها می‌تواند بر اجزایش تأثیر بگذارد.

برای درک سیستم‌های اجتماعی بررسی روابط بین اجزا و نیز سیستم های کلی‌تری که سیستم‌های بزرگ‌تر را شکل می‌دهند، ضروری است.

هر بنگاه اقتصادی که به شکل سیستمی زنده اداره می‌شود، به‌تمامی کارگران مقصود خاصی محول شده که آن‌ها می‌توانند به روش‌های مختلف آن را فراهم کنند. تا زمانی که شرکت نیاموزد که چگونه به شکل مؤثری از کارکنان خود بهره گیرد، مشکلات جدی درزمینهٔ کیفیت وجود خواهند داشت.

تعریف سیستم

سیستم کلیتی است که حداقل دو جزء داشته باشد. به صورتی که ( ۱) هریک از آن‌ها بتواند بر روی عملکرد یا خصوصیات کل سیستم اثر بگذارد، ( ۲) هیچ‌کدام از آن‌ها نتواند اثر مستقلی بر روی کل سیستم داشته باشد و ( ۳) هیچ زیرگروهی از آن‌ها نتواند اثر مستقلی بر روی سیستم ( کل) بگذارد. پس به‌طور خلاصه می‌توان گفت که سیستم کلیتی است که نتوان آن را به اجزای مستقل یا زیرگروه‌های مستقلی از اجزا تقسیم کرد.

نگرش‌های مختلف به یک سیستم

سیستم‌ها سه نوع هستند؛ مکانیکی، ارگانیکی و اجتماعی.( ۱) یک سیستم مکانیکی بر اساس قانونمندی تحمیل‌شده توسط ساختار درونی و قوانین علّی ذاتی‌اش عمل می‌کند، مثل یک ساعت یا یک اتومبیل. ازآنجایی‌که در سیستم های مکانیکی انتخابی وجود ندارد، خود یا اجزایشان نمی‌توانند مقاصدی مختص به خود داشته باشند؛ اما یک سیستم مکانیکی می‌تواند وظیفه‌ای داشته باشد که مقاصد موجودی، خارج از آن را برآورده می‌کند و به همین ترتیب اجزای سیستم نیز وظایف فرعی مخصوصی به خوددارند؛ بنابراین، بر اساس نگرش نیوتنی جهان به‌صورت یک ماشین بود که خدا آن را ایجاد کرده تا وسیله‌ای برای اجرای نیاتش باشد.

سیستم های مکانیکی می‌توانند باز باشند و یا بسته. اگر رفتارشان به‌وسیله هیچ رویداد یا شرایط بیرونی متأثر نشود بسته هستند و در غیر این صورت بازخواهند بود. جهان از دیدگاه نیوتن به‌منزله یک سیستم مکانیکی بسته ( خودشمول) بـدون هیچ‌گونه محیطی، دیده می‌شد. در مقابل، سیاره زمین به‌منزله سیستمی که حرکتش به‌وسیله سایر سیاره‌ها، ستاره‌ها و نیروهای دیگر متأثر می‌شود انگاشته می‌شد، ازاین‌رو یک سیستم باز فرض می‌شد.

آن اجزایی که بدون آن‌ها یک سیستم توانایی اجرای وظایفش را ندارد، اجزای ضروری و باقی اجزا غیرضروری به‌حساب می‌آیند. به‌عنوان‌مثال، موتور اتومبیل یک جزء ضروری است درحالی‌که فندک آن این‌چنین نیست.

نوع دیگری از سیستم‌ها، سیستم‌های ارگانیکی هستند. سیستم های ارگانیکی، سیستم‌هایی هستند که حداقل یک هدف یا مقصود از خودشان دارند. مثل حفظ بقا، که رشد برای آن اغلب عاملی ضروری تلقی می‌شود. درحالی‌که اجــزایشان هیچ هــدف و مقصـودی را پی نمی‌گیرند اما وظایفی در خدمت هدف و مقصود سیستم کلی دارند. سیستم های ارگانیکی ضرورتاً باز هستند، یعنی تحت تأثیر عوامل بیرونی قرار می‌گیرند؛ بنابراین، تنها زمانی قابل‌فهم هستند که در پیوند با محیطشان بررسی گردند. محیط هر سیستم شامل مجموعه‌ای از متغیرهاست که می‌توانند رفتار سیستم را متأثر کنند.

اجزای یک سیستم ارگانیکی، هم می‌تواند ضروری باشد و هم نباشد. به‌عنوان‌مثال قلب یک جزء ضروری برای سیستم انسان است درحالی‌که ناخن چنین نیست.

سومین نوع سیستم‌ها، سیستم‌های اجتماعی هستند. این سیستم‌ها ( مانند سازمان‌ها، مؤسسات و جوامع) سیستم های بازی هستند که ( ۱) برای خود مقاصدی دارند ( ۲) حداقل برخی از اجزای ضروری‌شان هم مقاصدی مختص به خوددارند و ( ۳) جزئی از سیستم بزرگ‌تری هستند که آن نیز دارای مقاصدی مختص به خود است.

سیستم‌های مکانیکی، ارگانیکی و اجتماعی مفاهیمی هستند که می‌توان آن‌ها را به اشکال مختلف تصور کرد؛ بنابراین، هر موجودی را می‌توان در قالب هریک از آن‌ها تصور کرد. برای مثال، یک فعالیت اقتصادی، یک مدرسه، یا یک بیمارستان را می‌توان به‌عنوان یک سیستم مکانیکی، ارگانیکی یا اجتماعی تلقی کرد؛ اما سیستم‌هایی که مردم در آن‌ها نقش اساسی را بازی می‌کنند، اگر به‌گونه‌ای غیر از سیستم اجتماعی دیده شوند به‌خوبی قابل‌فهم و درنتیجه قابل مدیریت نخواهند بود. نوع نگرش به سیستم های مردمی در طول زمان تکامل‌یافته است. این مسئله با تغییراتی که در نگرشمان درمورد بنگاه‌های اقتصادی روی‌داده، نموده یافته است؛ اما چنین تکاملی تدریجی، درمورد هر سیستم اجتماعی دیگری نیز قابل‌مشاهده است.

بنگاه اقتصادی به‌منزله یک ماشین

وقتی انقلاب صنعتی در دنیای غرب آغاز گردید، نگرش حاکم بر دنیا، نگرش نیوتنی بود. به‌این‌ترتیب بیشتر نیز به‌منزله تمثالی از خداوند ( IMAGE OF GOD) از مصنوعات خود در جهت اجرای مقاصدش بهره می‌برد.

جای تعجب نیست که بنگاه‌های اقتصادی به‌منزله ماشینی که توسط مالکانشان به‌منظور انجام کارهای موردنظرشان ایجاد می‌شد، فرض گردد. این سیستم‌ها ( بنگاه‌های اقتصادی) برای خود مقصودی نداشتند، بلکه وظیفه آن‌ها خدمت به مقاصد مالکان و فراهم کردن بازده سرمایه‌گذاری‌های آن‌ها از طریق ایجاد سود بود.

مالکان، قدرت مطلق بودند و نوعاً قوانین یا مقررات خاصی برای مقید کردن آن‌ها وجود نداشت. آن‌ها می‌توانستند در حیطه بنگاه‌های خود هرآن چه می‌خواستند انجام دهند. کارگران از دید آن‌ها به شکل اجزای قابل تعویض ماشین بودنـد که وقتی‌که به‌طور رضایت‌بخشی کار نمی‌کنند می‌توان آن‌ها را دور انداخت. کار به مهارت کمی نیاز داشت و کارگران غیرماهر و آموزش ندیده فراوان بودند. آن‌ها نسبتاً کم‌توقع بودند و نوعاً هیچ‌گونه تأمین اجتماعی وجود نداشت. به همین دلایل آن‌ها حاضر بودند که تحت هر شرایطی کار کنند و برای گریز از فقر اقتصادی ناچار به تحمل هر وضعیتی بودند.

 

برای مطالعه ادامه محتوا فایل زیر را دانلود کنید.

دانلود وایت پیج شماره ۳۳، تفکر سیستمی و سیستم های متفکر.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه‌
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده نظرات
Scroll to Top