رهبران کسبوکاری، شروع به برقراری ارتباط بین اجرا و نتایج نهایی نمودند. پسازآنکه هیئتمدیره، رئیس هیئتمدیره و مؤسس این کمپانی با ناراحتی اعلام کرد که استراتژی کمپانی خوب و مناسب بوده است. او گفت «تغییر لازم در بخش اجرا به وجود آید… طرحهایمان باید تصمیم گیری را تسریع کرده و کمپانی را کارآمدتر نمایند» هنگامیکه هیئتمدیره، مدیرعامل این کمپانی را در اکتبر سال 2000 برکنار کرد، جانشین او چنین عنوان کرد که «مسائل اصلیمان عبارتاند از اجرا و تمرکز کاری.»
اوایل سال 2001 انجمن ملی مدیران سازمانی واژه «اجرا» را نیز به فهرست اقداماتی که مدیران باید برای ارزیابی عملکرد خود به انجام برسانند، اضافه کرد. این گروه میگویند مدیران باید از خودشان بپرسند نحوه اجرای شرکت در چه حدی است و علت وجود خلأ یا فاصله بین انتظارات سازمانی و عملکرد مدیران چیست. این گروه اضافه میکنند که در حال حاضر تعداد کمی از مدیران و اعضای هیئتمدیره چنین سؤالاتی را مطرح میکنند.
اما بهرغم تمام این صحبتها درباره اجرا، بهندرت کسی درباره ماهیت آن اطلاع دارد. وقتی قصد دارایم به تدریس درباره اجرا بپردازیم، ابتدا از افراد میخواهیم که آن را تعریف کنند. آنها فکر میکنند که این مسئله را بهخوبی میشناسند و اغلب شروع خوبی هم دارند. آنها میگویند «یعنی به انجام رساندن کارها، یعنی اداره بنگاه در مقابل طرح و برنامهریزی، یعنی رسیدن به اهداف» سپس ما میپرسیم چگونه امور را به انجام برسانیم و مشاهده میکنیم که کمتر کسی حرفی برای گفتن دارد. خیلی زود برای ما و آنها مشخص میشود که این افراد درباره اجرا فقط ایدههای مبهم و تاریکی دارند.
وقتی در مورداجرا در کتب، روزنامهها و یا مجلهها سخن رانده میشود نیز تفاوت چندانی وجود ندارد. بهطور تلویحی از این نوشتهها برداشت میشود که اجرا یعنی انجام امور به شکلی مؤثرتر، با دقت بیشتر و با توجه بیشتر به جزئیات؛ اما هیچکس درباره معنا و چگونگی آن چیزی نمینویسد. حتی افرادی که اجرا را علت اصلی شکست میدانند معنای آن را دقت کردن به جزئیات تصور میکنند. برای درک مفهوم اجرا باید سه نکته کلیدی را به خاطر داشت باشید:
- اجرا یکراه و روش است و باید درون استراتژی گنجانده شود.
- اجرا مهمترین وظیفه رهبران کسبوکاری است.
- اجرا باید به یکی از عناصر اصلی فرهنگسازمانی تبدیل شود.
اجرا یکراه و روش است
افراد تصور میکنند اجرا بخش تاکتیکی کسبوکاراست. این اولین اشتباه بزرگ آنها است. تاکتیکها در قلب اجرا قرار میگیرند، اما اجرا به معنی تاکتیک نیست. اجرا پایه اصلی استراتژی است و باید به آن حالت بدهد. هیچ استراتژی ارزشمندی نمیتواند بدون توجه به توانایی اجرایی سازمان طراحی شود. اگر درباره ویژگیهای کوچکتر به انجام رساندن امور سخن میگویید، این فرایند را تحقق بخشیدن، انجام دادن یا پرداختن به جزئیات یا هر چیز دیگری که دوست دارید، بنامید؛ اما نباید اجرا و تاکتیکها را باهم اشتباه بگیرید.
اجرا عبارت است از یک فرایند سیستماتیک شامل بحثهای جدی در مورد چگونگی و چیستی، مطرح کردن سؤال، پیگیری مصرانه و اطمینان از مسئولیتپذیر بودن افراد. همچنین این فرایند موارد زیر را نیز در برمیگیرد:
ارائه فرضیاتی در مورد محیط کسبوکاری، ارزیابی قابلیتهای سازمان، ارتباط دادن استراتژی با عملکردها و افرادی که قرار است استراتژی را اجرا نمایند، هماهنگ کردن افراد با راه و روشهای مختلفی که باید بکار گیرند و مرتبط کردن پاداشها به نتایج خروجیهای کاری افراد. همچنین برای این منظور باید با تغییر کردن فضای کسبوکاری، فرضیهها را نیز تغییر داد و به تقویت قابلیتهای کمپانی پرداخت تا بتواند چالشهای موجود بر سر راه یک استراتژی بلند پروازانه را حلوفصل نماید.
در یک تعریف پایه اجرا عبارت است از روشی سیستماتیک برای برملا کردن واقعیت و عمل کردن بر اساس آن. اکثر بنگاهها بهخوبی با واقعیت روبرو نمیشوند، همین مسئله مهمترین علت عدم توانایی آنها در اجرای مناسب است. کانون یا قلب اجرا به سه فرایند اصلی بازمیگردد:
- فرایند افراد
- فرایند استراتژی
- فرایند عملیاتی
هر کسب و گاری بهنوعی از این سه فرایند بهره میگیرد، اما در اغلب موارد این فرایندها همانند چند سیلوی مختلف از یکدیگر جدا میمانند. افراد آنها را به شکلی طوطیوار و به سریعترین شکل ممکن انجام میدهند تا بتوانند به سراغ کارهای دیگری که فکر میکنند مهمتر است بروند. عموماً مدیرعامل و تیم رهبران ارشد، نصف روز را در سال به بررسی طرحها (طرحهای عملیاتی و استراتژی مربوط به افراد) اختصاص میدهند. همچنین معمولاً این بررسیها تعاملی نیستند.
برای مطالعه ادامه محتوا فایل زیر را دانلود کنید.